راهنمای خرید               

 کتابنامۀ ۱۴۰۲ نشر چترنگ 


شنبه, ۱۶ دی,۱۴۰۲

برشی از کتاب اضطراب منزلت



اگر نمی‌دانستیم که دیدگاه دیگران نسبت به شکست و تفسیرشان از آن چقدر منفی است،

شاید ترس از شکست در کارها آن‌قدرها هم ترس بزرگی نبود. ترس از عواقب مادی

شکست ترکیب می‌شود با ترس از رفتار غیرهمدلانۀ جهان در برابر شکست و ترس از

تمایل همیشگی جهان به دادن لقب «بازنده » به کسی که شکست خورده است. این واژۀ

سنگدلانه یعنی فرد باخته و همزمان از حق کسب هرگونه همدردی به خاطر این باخت

محروم است.

با چنان لحن سرزنش‌آمیزی دربارۀ اکثر زندگی‌های تباه‌شده صحبت می‌شود که

اگر قرار بود دارودستۀ همکاران یا آشنایان قدیمی دوران مدرسه در سرنوشت قهرمانان

بسیاری از آثار هنری-ادیپ، آنتیگونه، لیر، اتللو، اِما بوواری، آنا کارنینا، هِدا گابلر یا

تس-کنکاش کنند، احتمالاً آن‌ها از این فرایند سربلند بیرون نمی‌آمدند. اگر به پست

روزنامه‌ها می‌خوردند حتی ممکن بود وضعیتشان بدتر هم بشود:

اتللو: «مهاجر مجنون دختر سناتور را به قتل رساند »

مادام بوواری: «زناکار ولخرج بعد از کلاهبرداری، آرسنیک خورد »

ادیپ شهریار: «رابطۀ جنسی با مادر کورکننده بود »

اگر این تیترها ناجور به نظر می‌رسند، به این دلیل است که ما عادت کرده‌ایم سوژه‌های

مورد نظر را ذاتاً افرادی پیچیده بپنداریم که شایستۀ رفتاری محترمانه و موقرانه‌اند ، نه این

رفتار محکوم‌کننده که روزنامه‌ها اغلب به قربانیان خود روا می‌دارند.

ولی در حقیقت، چیزی دربارۀ این افراد وجود ندارد که باعث شود لزوماً مورد توجه

و احترام قرار گیرند. اینکه شخصیت‌های اسطوره‌ای شکست‌خورده در هنر از دید ما

شریف و باشکوه به نظر می‌رسند، ربطی به ویژگی‌های شخصی آن‌ها ندارد، بلکه به

این مربوط است که ما یاد گرفته‌ایم آن‌ها را به واسطۀ خلق‌کننده‌هایشان و راویانشان در

نظر بگیریم.

شکل بخصوصی از هنر وجود دارد که از زمان پیدایشش خود را وقف بازگویی

قصه‌های شکست‌های بزرگ کرده، بدون اینکه به تمسخر یا قضاوت آن‌ها متوسل شود.

این هنر ضمن اینکه افراد را از پذیرش مسئولیت اعمالشان معاف نمی‌کند، دستاوردش

این است که به افراد درگیر فاجعه-‌سیاستمداران بدنام، قاتلان، ورشکسته‌ها، کسانی که

کنترل احساساتشان را ندارند‌-میزانی از همدلی ارزانی می‌کند که هر انسانی نیازمندش

است، ولی به ندرت دریافت می‌کند.